۱۳۹۲-۰۱-۲۴

غزل


مست است. از بوشهر تا تبریز خورده
هی ریخته، هی ریخته لبریز، خورده

هر گربه ای زاییده زیر گوش هایش
مهر برادرزاده ی چنگیز خورده

هر زهر ماری را که هر سگ دکتری کرد
در نسخه ی بی شیری اش تجویز خورده

از عشق می گفتیم ما از عشق از عشق
از عشق زخم پنجه ی پرهیز خورده

یخ بسته از تنهایی چشمم نگاهت
پای نگاهم روی چشم ت لیز خورده


از عشق می گفتیم ما از عشق از عشق
از عشق زخم پنجه ی پرهیز خورده

روی نگاهت رنگهای گرم داری
انگار چشم روشنت پاییز خورده


از عشق می گفتیم ما از عشق از عشق
از عشق زخم پنجه ی پرهیز خورده

چشم تو بازار بزرگ خوردنی هاست
بیچاره چشم من که کلی چیز خورده


از عشق می گفتیم ما از عشق از عشق
از عشق زخم پنجه ی پرهیز خورده

ما کور بودیم و نمی دیدیم ده قرن
این سرزمین برچسب انگل خیز خورده

این زن نمی فهمد چرا یک عمر مرده
مست است. از بوشهر تا تبریز خورده
.
1386

از کتاب "کاندوم: طرح یانگوم، طعم خرما"


0 اظهار فضل:

ارسال یک نظر