مست است. از بوشهر تا تبریز خورده
هی ریخته، هی ریخته لبریز، خورده
هر گربه ای زاییده زیر گوش هایش
مهر برادرزاده ی چنگیز خورده
هر زهر ماری را که هر سگ دکتری کرد
در نسخه ی بی شیری اش تجویز خورده
از عشق می گفتیم ما از عشق از عشق
از عشق زخم پنجه ی پرهیز خورده
یخ بسته از تنهایی چشمم نگاهت
پای نگاهم روی چشم ت لیز خورده
از عشق می گفتیم ما از عشق از عشق
از عشق زخم پنجه ی پرهیز خورده
روی نگاهت رنگهای گرم داری
انگار چشم روشنت پاییز خورده
از عشق می گفتیم ما از عشق از عشق
از عشق زخم پنجه ی پرهیز خورده
چشم تو بازار بزرگ خوردنی هاست
بیچاره چشم من که کلی چیز خورده
از عشق می گفتیم ما از عشق از عشق
از عشق زخم پنجه ی پرهیز خورده
ما کور بودیم و نمی دیدیم ده قرن
این سرزمین برچسب انگل خیز خورده
این زن نمی فهمد چرا یک عمر مرده
مست است. از بوشهر تا تبریز خورده
.
1386
از کتاب "کاندوم: طرح یانگوم، طعم خرما"