نخود رنگی مجموعه شعر است
شعر درد و شعر طنز
از هر کدام نمونهای میآورم
میتوانید کتاب را از اینجا دانلود کنید
نمونهی اول:
تمامِ رخوتِ تهران تنیده دور تنات
شکستهتر شده انگار خطِ پیرهنات
خراشِ تکتکِ رخدادهای بی وقفه
را
میتوان خواند با ورقزدنِ سالنامهی بدنات
دهنات
کفنات
و منات
که این اواخر دوستش نداشتی
.
بهمن هشتاد و هشت
نمونهی دوم:
الهی فرصتش باشد مهیا
که گهمالت کنم از کله تا پا
شود مغزت به قد نصف یک سیب
ببیند تکتکِ اعضات آسیب
زنت گرمش شود با خوردنِ سوپ
بیاید پیشِ مهمان با مینیژوپ
الهی هر که دارد بیست انگشت
دو تایش را کُند در گوشت از پشت
الهی دشمنت باشد مؤنث
الهی دوستت باشد مخنث
سرت در کفش باشد پات در تاج
کُند گیر آستینت وقتِ معراج
الهی فردِ محبوبت کند کوچ
الهی چشم خیاطت شود لوچ
الهی روز تعقیبت کند روح
الهی شب شوی از روح مجروح
[الهی کوخهای ما شود کاخ]
الهی اوخهای تو شود آخ
الهی مقعدت مسدود گردد
دو پستانِ زنت نابود گردد
الهی بچههایت با تلمُذ
به جای چیپس بنویسند مَذمُذ
الهی هر چه هیتلر داشت تقصیر
بیفتد گردنت وقتی شدی پیر
الهی آنچنان سازت شود سوز
که تنها کار معقولت شود گوز
فک و فامیلتان استادِ شانتاژ
تنت در حسرت یک دست ماساژ
الهی شرکتت در بدوِ تأسیس
همه اسناد مسنادش شود خیس
الهی ارتباطاتت شود فاش
بمانَد روی ریشت رشتهی آش
اگر همسایهات دارد تخصص
تخصص را کند خرجِ تفحص
گرفتارت کند نوعی از امراض
که درمانش بود مدفوعِ مرتاض
همه کار اساسیات بود خبط
همه حرف سیاسیات شود ضبط
همه دور و برت حراف و واعظ
تو قزوه مابقی سعدی و حافظ
چنان دستت بیندازند در جمع
که هم کوچک شوی هم آب چون شمع
تو در خانه عزیزانِ تو در باغ
بنوشی چایِ سرد و پپسیِ داغ
اگر شهباز کرد از باز تعریف
بگیری باز از بازار تخفیف
به حدسِ اینکه از ودکا شدی چاق
شود حکمت همان هشتاد شلاق
کوکائین هم نبینی مثل تریاک
به دور از کیف باشی تا شوی خاک
الهی تبلتت بیخود کند هنگ
الهی بشکند گوشیت با سنگ
الهی مطمئن باشی که اسهال
به خدمت میرسد مانند هر سال
نه خوشقولی نه خوشپوشی نه خوشنام
تو را اعدام باید کرد. اعدام
شریکِ جنسیات با زود مُردن
پشیمانت کند از قرص خوردن
الهی از جهان از کهنه از نو
نصیب تو شود یک کهنه مایو
بترسی هر شب از من خواه ناخواه
بشاشی حین خوابت ناخودآگاه
برایت شعر گفتم چون گشادی
جوابِ میسکالم را ندادی
بهمن نود و دو